سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
در صنعت رو به رشد بازیهای ویدیویی، هر روز شاهد باز تعریف ساختار مسائل مختلف هستیم. در طی این سالها تقریبا چیزی نبوده که تغییر نکرده و دست نخورده باقی مانده باشد. حتی مهمترین المانهای بازیهای پازل محور یا آثار سالیانه ورزشی نیز هر از گاهی دستخوش تغییرات اساسی میشوند، چه برسد به بازیهای بزرگی که گهگدار تعریفهایی را جا میاندازند که به کل باعث تحول بازیهای ویدویی بعد از خود میشوند.
بله مدیوم تعاملی عزیز این روزهای ما روی اصولی بنا شده که میشود به لطف آن هر روز تجربههای تازهای داشت. این چرخه در تمام دوران تکرار شده و در هر نسل مشهودتر میشود. با این حال، هنوزم که هنوز است دلمان برای خیلی از بازیهای قدیمی تنگ میشود. حس نوستالژیک این بازیها آنقدر قوی است که هر از گاهی عجیب به یادشان میافتیم و دلمان میخواهد باز هم حس شیرین تجربهشان را بچشیم.
اینجاست که ریمسترها و بازسازیها پا به میدان میگذارند و سعی میکنند با بهبود کیفی بازیهای کلاسیک، گیمرهای جدید و قدیمی را دوباره به سمت آنها بکشانند. مثال بارز این حرف را میشود به خوبی در بازسازی رزیدنت اویل ۲ دید. البته هستند از افرادی که اعتقاد دارند رزیدنت اویل ۲ ریمیک آن اثری نیست که انتظارش را داشتند اما به عقیده بسیاری از طرفداران، نمایشهای خیره کننده بازی جدید و مورد انتظار کپکام به خوبی نشان میدهد که چطور میشود با بازسازی یک بازی قدیمی هنوز هم از آن لذت برد.
رزیدنت اویل ۲ در ۲۱ ژانویه ۱۹۹۸ عرضه شد و در همان زمان یک دنباله عالی و بلند پروازانه برای قسمت اول به حساب میآمد. در قسمت دوم شاهد اتفاقات جدید بسیاری بودیم. دیگر خبری از قرار دادن یک سری کاراکتر جذاب در عمارتی اسرار آمیز و رازآلود نبود. به جای آن، کپکام تصمیم گرفته بود به بازی محبوبش نگاه بزرگتری داشته باشد. به همین خاطر ستینگ کلی آن را به قلب وحشت زده و درمانده خیابانهای راکون سیتی برد.
رزیدنت اویل ۲ در ۲۱ ژانویه ۱۹۹۸ عرضه شد و در همان زمان یک دنباله عالی و بلند پروازانه برای قسمت اول به حساب میآمد
حالا تعداد زامبیهایی که باید از چنگشان فرار میکردید دو برابر شده بود و داستانی را میشنیدید که نمیشد به راحتی رهایش کرد. در واقع میتوان گفت که کپکام در رزیدنت اویل ۲ همان حس ترس و استرسی که باید برای بقا میکشیدید را حفظ و تمام المانهای خوب بازی قبلی را چندین برابر بهتر کرد. این کار آسانی نبود. از قسمت اول رزیدنت اویل در آن زمان به عنوان اثری یاد میشد که سبک جدیدی برای سوروایول هارر تعریف کرده و این سخت بود که بازی بعدی بتواند حتی تعریفهای جدیدتری هم جا بیندازد.
این اتفاق در نهایت پس از عرضه رزیدنت اویل ۲ افتاد. رزیدنت اویل ۲ نه تنها مرز و حدود جدیدی برای سبک سوروایول هارر تعریف کرد، بلکه بازتعریف عجیبی هم روی تمام المانهای اصلی قسمت اول انجام داد که خوشبختانه در آن زمان جواب دادند و به مذاق بسیاری از کاربران هم خوش آمد. اما حالا روی خود رزیدنت اویل ۲ هم یک باز تعریف تازه انجام شده. دوربین بازی، دیگر آن حالت ثابت خود را ندارد و همانند رزیدنت اویل ۴ به پشت شانههای لئون و کلر برده شده.
در کنار اینها، دیگر خبری از آن بافتهای پیکسلی نیست و شما میتوانید به لطف قدرت سخت افزاری نسل هشتم با رزولوشن ۱۰۸۰ و نرخ فریم ۶۰ در خیابانهای مخوف راکون سیتی قدم بگذارید. حتی طراحی مراحل بازی هم تا حدودی تغییر کرده تا به گیمرهای قدیمی حس یکنواختی و تکرار دست ندهد و گیمرهای جدید هم بتوانند از تجربه به روز شده بازی لذت ببرند. راحت میشود گفت که کپکام طوری دارد روی بازسازی رزیدنت اویل ۲ کار میکند که برای سالها قابل بازی باشد.
البته رزیدنت اویل ۲ اولین بازی بازسازی شده این نسل نیست. پیش از اینها شاهد معرفی و عرضه عنوان تحسین شده Shadow of the Colossus بودیم که بلوپوینت برای بازسازی دوباره آن و بهبود کیفیت آن هر چه داشت را رو کرد. در مجموع تاثیری که بلوپوینت روی Shadow of the Colossus دوست داشتنی گذاشت، تحسین برانگیز بود. آنها کار کردند که ۱۳ سال تفاوت میان عرضه نسخه اصلی و نسخه بازسازی شده هیچ به نظر برسد. این مهمترین فاکتور کار بلوپوینت بود.
در اصل، اصول اولیه توسعه یک بازسازی خوب از یک اثر خاطرهانگیر این است که استودیوها بیایند یک بازی قدیمی را طوری از نو بسازند که انگار زمان روی هسته اصلی آن هیچ تاثیر به خصوصی نداشته. اگر این کار درست صورت بگیرد نه تنها خاطرات بسیاری از گیمرهای قدیمی از نو زنده میشود بلکه آنها اصلا متوجه تغییرات صورت گرفته نمیشوند و بازی به نظرشان همانطوری جلوه میکند که در خاطرشان بوده. البته در یک بازسازی خوب باید این تغییرات طوری صورت بگیرند که در کنار گرافیک، مکانیکهای گیمپلی بازی نیز ظاهری تازه و نو پیدا کنند تا گیمرهای جدید هم بتوانند با آنها ارتباط بگیرند.
البته همیشه مخالف هم پیدا میشود. بشخصه تعجب میکنم که برخی از طرفداران نسخه نسل ششم Shadow of the Colossus از نسخه جدید آن ایراد میگیرند. بسیاری از ایراداتی که آنها در حال حاضر از بازی میگیرند در واقع در نسخه اصلی هم وجود داشتند. بازی آنقدر به نسخه اصلی وفادار بود که حتی میتوان گفت مکانیکهای گیمپلی و نحوه کنترل کاراکتر تقریبا دست نخورده باقی مانده. جدای از چند مشکل پیش پا افتاده که در نسخه فعلی هم هنوز دیده میشود، سیستم کنترل و مکانیکهای گیمپلی Shadow of the Colossus آنقدر خوب هستند که انگار زمان روی آن هیچ تاثیری نداشته و بازی دقیقا همان تاثیری که روی گیمرهای ۱۳ سال پیش داشت را حفظ کرده.
البته رخ دادن چنین اتفاقی به این دلیل است که مکانیکهای Shadow of the Colossus به صورت انحصاری برای آن طراحی شده بودند و دیگر هیچ وقت از آنها در جای دیگری استفاده نشد. با این حال، تمام عناصر موجود در بازیهای ویدیویی کلاسیک همانند مکانیکهای گیمپلی Shadow of the Colossus شانس نمیآورند که از گزند گذر زمان دور بمانند. قضیه اینجاست که توسعه دهندگان هر کاری هم که بکنند باز هم نمیتوانند جلوی قدیمی شدن عناصر گرافیکی بازیهایشان را بگیرند.
به همین خاطر زمان زیادی از تیمهای توسعه دهنده عناوین بازسازی شده گرفته میشود تا گرافیک و جلوههای بصری آنها به واسطه تکنولوژیهای جدید همانند روز اولشان تازه و جذاب به نظر برسند. اینکه بازی بازسازی شده از نظری بصری، استایل هنری بازی اورجینال را حفظ کند به خودی خود یک مسئله مهم دیگر است. این موضوعی است که کایل مارتین، تهیه کننده Vicarious Visions، حین بازسازی سه گانه کراش بندیکوت به آن توجه ویژهای داشت.
او در این باره گفته: «سه گانه اصلی کراش که روی پلی استیشن ۱ عرضه شده بودند مرز جلوههای بصری و گرافیکی را در هم شکستند و نشان دادند که PS1 تا چه اندازه قدرت دارد. ما هم به این نتیجه رسیدیم که باید در نسل فعلی این موضوع را آنقدر جدی بگیریم و در کنار حفظ آرت استایل نسخه اصلی، مرزهای جدیدی از نظر بصری تعریف کنیم.»
نکته کلیدی در توسعه یک بازسازی موفق این است که توسعهدهندگان فقط به ماهیت واقعی بازیهای کلاسیک وفادار باشند، نه اینکه مشغول خلق دوباره یک اثر موفق قدیمی شوند
نکته کلیدی در توسعه یک بازسازی موفق این است که توسعهدهندگان فقط به ماهیت واقعی بازیهای کلاسیک وفادار باشند، نه اینکه مشغول خلق دوباره یک اثر موفق قدیمی شوند و فقط جلوههای بصری آن را بهبود بخشند. ایده اصلی این است که حین بازسازی یک اثر، ذات کلی آن دست نخورده باقی بماند و با اضافه کردن متعادل یک سری المان جدید، تازگی دوبارهای به آن بخشیده شود. مارتین در این باره میگوید: «در طول فرآیند بازسازی کرش بندیکوت همیشه این سوالها برایمان پیش میآمد که کجا نیاز به ارتقا دارد و کجا را باید همانطور که بود به حال خودش رها کنیم. این سوالات به مرور برایمان جدیتر هم شد و میخواستیم مطمئن شویم که میتوانیم با نگه داشتن خصایص کلی بازی، دلیلی به گیمرهای قدیمی و جدید برای دوباره بازی کردن این سری بدهیم.»
پس این مهم است که یک توسعه دهنده بداند حین بازسازی یک اثر محبوب باید چه چیزهایی باقی بمانند و چه چیزهایی تغییر کنند. این یک اصل حیاتی است و نمیشود به آن بیتوجه بود. اصلا میشود گفت دلیل اینکه گیمرها هنوز هم از بازسازی Shadow of the Colossus و سه گانه کرش بندیکوت لذت میبرند همین است. توسعه دهندگان این دو اثر دقیقا میدانستند که میخواستند با بازیهای در دست تولید خود چه کنند و امیدواریم که این اتفاق از سوی کپکام نیز تکرار شود و رزیدنت اویل ۲ هم بتواند به موفقیتی که استحقاقش را دارد برسد.
البته قضیه رزیدنت اویل ۲ ریمیک با مابقی بازیهای بازسازی شده کمی فرق میکند. از نمایشهای بازی به خوبی میشود حدس زد که کپکام به دنبال اعمال تغیرات جدیتری در ساختار رزیدنت اویل ۲ است. با این حال به نظر میرسد که کپکام میداند دارد با بازی چه کار میکند. آنها در تلاشند با حفظ هسته اصلی رزیدنت اویل ۲، از چاشنیهای تازه هم کمک بگیرند و بازی را به چیزی جدیدتر و قابل لمستر برای گیمرهای جدید تبدیل کنند.
برای مثال خطوط داستانی متفاوت کلیر و لئون، اتمسفر وهم آلود و روایت گیرای بازی کاملا حفظ شده اما کپکام به همه اینها کمی از چاشنی دوست داشتنی رزیدنت اویل ۴ اضافه کرده تا نتیجه بازسازی یک بازی خاطره انگیز سالهای دور چیزی شود که به مذاق گیمرهای جدید هم خوش آید. جالبتر اینکه بازسازیها میتوانند برای خالقین آثار اصلی هم مزیتهایی داشته باشد. مسلما هیدکی کامیا وقتی داشته روی رزیدنت اویل ۲ کار می کرده حتی این به ذهنش هم نرسیده که ممکن است روزی برسد که کنترل و جلوههای بصری اثر جاودانش دیگر برای کسی قابل تحمل نباشد.
شک نکنید، او قطعا چنین فکری نمیکرده. به همین خاطر است که بازسازی یک اثر موفق قدیمی میتواند خیلی مهمتر از ریمستر آن باشد. بازسازی به توسعه دهندگان اجازه میدهد تا محصول قدیمی خود را دوباره ارزیابی کنند و ببینند در آن زمان از چه چیزهایی جواب گرفته بودند و در چه چیزهایی شکست خوردند. با این کار، نقشه کامل مسیر بازسازی پیش روی توسعه دهنده قرار میگیرد و آنها میتوانند بفهمند که چه نقاطی از بازی نیاز به بهبود دارد.
اینها چیزی نیستند که شما بتوانید در ریمسترها پیدا کنید. اکثر ریمسترهایی که نسل گذشته عرضه شدند شکست خوردند چون چیز جدیدی برای عرضه نداشتند و توسعه دهندگانشان فقط سعی میکردند با بزرگتر کردن پیکسلها، رزولوشن تصویر بازیهای قدیمی را HD کنند. البته این حرف به این معنا نیست که ریمستر رچت اند کلنک، اسلای کوپر و متال گیر ارزش تجربه دوباره را نداشتند. فقط مشکلشان این بود که تکرار آنها در قالب ریمستر کمی زود اتفاق افتاد؛ طوری که نمیشد میان نسخه اصلی و نسخه ریمستر شده تفاوت زیادی احساس کرد.
با این حال حضور و عرضه این ریمسترها باعث شد تا بسیاری از گیمرهای جدید که خیلی با بازیهای موفق قدیمی آشنایی چندانی نداشته به پای تجربه آنها بنشینند و از وقت خود لذت ببرند. پس به نوعی میشود گفت که عرضه ریمستر آثار بزرگ قدیمی فقط به نفع گیمرهای جدید بود و برای گیمرهای قدیمی یک توفیق اجباری.
اما خوشبختانه رزیدنت اویل ۲ ریمیک کاملا یک بازی جدید است و احتمال دارد که اصلا آن چیزی که ما به خاطر داریم نباشد. با این حال، رزیدنت اویل ۲ ریمیک هر چه باشد برای ما و بسیاری از گیمرهای حال حاضر اهمیت ویژهای دارد. این که ما بتوانیم با دیدی متفاوت به یک بازی برجسته کلاسیک نگاهی تازه بیندازیم، شانس بزرگی است و احتمال دارد در این مسیر شاهد سورپرایزهای ویژهای هم باشیم که در نسخه اصلی وجود نداشته.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
ایران از کهنترین سرزمینهای تاریخ جهان است و پر از افسانه و اسطورههای به یاد ماندنی دارد. شاهنامه فردوسی یکی از بزرگترین این اسطورههاست که حکیم ابوالقاسم فردوسی در آن داستانهای مختلفی را گردآوری کرده و آن را در یک مجموعه عظیم قرار داده است. شاهنامه یکی از بزرگترین و بهترین آثار ادبی جهان به شمار میرود و در جهان غرب هم مورد توجه بسیاری از هنرمندان و بزرگان عرصههای مختلف هنری است. اما راستش را بخواهید تا به امروز ما در کشورمان نتوانستیم آنچنان که باید، به شاهنامه و یا در کل به اساطیر ایران باستان خود ادای دین کنیم و در برابر آنها و پدیدآورندگان آن مدیون هستیم.
درست است که ارباب حلقهها و یا بازی تاج و تخت، این روزها حرف اول را در قصههای اساطیری میزنند و عدهای هم در داخل کشور متاسفانه بر این باور هستند که شاهنامه قدیمی شده و نباید به آن رجوع کرد؛ اما باید بدانیم که اولا تمامی داستانهای مشهور اخیر به یک نوعی اقتباس از اساطیر کهن هستند و دوما نه ما و نه کشور دیگری نتوانسته ادای دین خود را نسبت به شاهنامه و دیگر اساطیر ایرانی بجا بیاورد و این داستانها هنوز بکر ماندهاند. استودیو خصوصی انیمیشن سازی هورخش که از سال ۱۳۸۴ تاسیس شده؛ با همین تفکر راه را پیش میرود و میخواهد که این افسانهها را به جایی که سزاوارشان هستند برساند.
استودیو هورخش برای تحقق رسیدن به این امر از سالیان پیش به پیدایش افسانه آخرین داستان خود دست زد و تصمیم گرفت که مجموعه کاملی را عرضه کند تا جوانان امروزی را به کمک هنرهای مدرن امروزی، با این داستانها آشنا کند. شنیدهها حکایت از این دارد که آغاز این پروژه بزرگ از سال ۱۳۸۹ بوده اما در هر حال اولین جرقههای اصلی آن در سال ۱۳۹۴ رقم خورد؛؛ زمانی که اولین جلد از کمیک بوک «جمشید» از این استودیو بیرون آمد و سرآغاز انیمیشن «آخرین داستان» با آن رسما شروع شد. استودیو هورخش ۴ جلد کمیک به عنوان پیش زمینه داستانی انیمیشن خود عرضه کرد و حالا با تکمیل انیمیشن آخرین داستان، کار را به مرحله نهایی رسانده است. البته شاید هنوز برای گفتن مرحله نهایی کمی زود باشد چرا که این استودیو سورپرایزهای دیگری هم برای طرفداران خود دست و پا کرده و حالا حالاها با جهانی که خلق کرده، کار دارد.
کمیکهای جمشید در ۴ مجلد و از سال ۹۴ شروع به انتشار پیدا کردند، کمیکهایی که در حقیقت پیش زمینه داستانی انیمیشن آخرین داستان را شکل میدهند.
اگرچه پیش از آخرین داستان استودیوهای دیگری هم سعی کرده بودند تا داستانهایی از شاهنامه را به صورت انیمیشن به تصویر بکشند (انیمیشن قلب سیمرغ یکی از این موارد است و (انیمیشن هایی چون راز سیاوش را هم که بهتر است کلا دورش را فاکتور بگیریم.) اما آخرین داستان از بین آثار ساخته شده تاکنون بهتر از همه عمل میکند
انیمیشن آخرین داستان در ادامه کمیکهای جمشید آغاز میشود. دوران پادشاهی جمشید، دوران طلایی تاریخ اساطیری ایران است. مرگ از میان مردمان برمخیزد و گرسنگی و تشنگی بر میافتد. جمشید اسطورهای است که از فر ایزدی برخوردار است (به بیان راحتتر میتوان آن را یک قدرت الهی دانست. فر یک فروغ ایزدی است که به دل هر کس بتابد از همگنان خود برتری می یابد) و در راه ساخت اولین آرمانشهر بشری یعنی جمکرد تلاش بسیار میکند. داستان جمشید با این جملات آغاز میشود و بر اساس افسانهها، به سقوط او ختم میشود. آخرین داستان در همینجا آغاز میشود.
جمشید که تکبر و غرور تمام زندگانیاش را فرا گرفته و از ایزدان روی برگردانده، به دیوها حمله میکند و این موضوع که برخلاف عهد و پیمان میان او و این موجودات است، منجر به جنگی بزرگ میشود. سربازان جمشید و دیوها با یکدیگر میجنگند و در نهایت جمشید از سرزمین خود میرود و فرمانروایی را به مرداس میسپارد. مرداس اما چند روز بعد میمیرد و فرزندش ضحاک پادشاه ایران میشود و یگانه دختر جمشید به اسم شهرزاد را در قصر محبوس نگه میدارد چرا که به او علاقه خاصی دارد. ضحاک اما با اهریمن عهد و پیمان میبنند و به واسطه این پیمان، دیوها سربازانش میشوند.
او دستور میدهد تا مالیات را دوبرابر کنند و اگر مردم نمیتوانند این مالیات را بپردازند، پس باید جوانان خود را برای کار به قصر بفرستند. این کار او باعث اعتراضات مردم شده و زمانی که او ار سربازانش میخواهد که فرزندان نوزاد مردم را برای خوردن مغزشان به کاخ بیاورند، اعتراضات گسترده میشود. کاوه آهنگر سردمدار این اعتراضات است و با کمک فرزندش روزبه و دیگر مردمان قصد دارد تا بر علیه پادشاه قیام کند..
دقایق اولیه آخرین داستان با نماهایی POV شروع میشود و این موضوع میتواند علاقه تیم سازنده این اثر به بازیسازی را نشان دهد و البته خلاقیت آنها را. این صحنهها در انیمیشن سازی بدیع هستند و آغاز کوبنده انیمیشن آخرین داستان از دید یک سرباز در میان جنگ انسانها و دیوها، نویدبخش اثری حماسی-اکشن است و خوشبختانه این ریتم تا پایان انیمیشن همراه آن باقی میماند. حفظ ریتم در طول مدت زمان انیمیشن از جمله موارد بسیار سختی بوده که فیلمنامه از پس آن برآمده و با وجود مدت زمان نسبتا طولانی اثر، کم پیش میآید که بیننده احساس خستگی کند.
سینمای ایران همیشه از کمبود فیلمنامهنویس حرفهای رنج برده است. حال اگر بخواهیم در حوزه نوپای ساخت فیلمهای سینمایی انیمیشن به دنبال فیلمنامهنویس حرفهای باشیم، اوضاع بسیار بغرنجتر به نظر میرسد. فیلمنامه انیمیشن آخرین داستان برداشتی آزاد از افسانههای مختلف ایران زمین است. نویسنده و کارگردان اثری یعنی اشکان رهگذر (که موسس استودیو سازنده فیلم هم هست) با ذکاوت و دانش خود نسبت به متون نوشته شده درباره این اساطیر در منابع مختلف، داستان را تعریف میکند و گرچه در بسیاری از جهات با خود اساطیر باستانی تفاوتهای فاحشی را به وجود میآورد، اما داستانی جذاب را با بازنویسی این اساطیر به سبک خود میکند.
اشکان رهگذر به جای اینکه به تکرار بازگو کردن داستانها دست بزند، خلاقیت از خود نشان داده و جذابیتهایی را به داستان افزوده که آن را امروزیتر کند و البته هیجان انگیزتر. داستانی که او نوشته شاید به مذاق برخی از میهنپرستان دوآتشه و باستانشناسان خوش نیاید، اما در حقیقت تخلصی ماهرانه از کتب مختلفی چون شاهنامه، بندهش، وندیداد و اوستا و… است.
البته ناگفته نماند که این تخلص، در برخی از جاها به بیراهه رفته است. شاکله اصلی داستانی که از نو آفریده شده، هسته بسیار زیبایی دارد اما پرداخت به آن در برخی جاها درست صورت نگرفته است. به نظر میرسد حجم زیاد محتوای اسطورههای داخل داستان باعث شده که نویسنده بسیاری از موارد را از قلم بیندازد و یا با تصور بر اینکه لابد مخاطب این چیزها را میداند، از گفتنشان حذر کرده است. مثلا با اینکه اشارات کوتاهی به ماجرای شانههای ضحاک و چرایی خوردن مغز مردمان میشود اما به هیچ وجه این موضوع واکاوی نمیشود و برای مخاطب ناآگاه به این موضوع، قطعا گمراهی به همراه میآورد.
فیلمنامه در بخشهایی هم با شتاب عمل میکند و از روی برخی المانهای مهم داستانی به سرعت میگذرد. این موضوع احتمالا برای کاهش مدت زمان انیمیشن صورت گرفته (همین نسخه فعلی هم چیزی حدود دو ساعت است که فراتر از حالت عادی اکثر انیمیشنهای دنیاست) ولی باعث شده که یک سوم پایانی نسبت به آغاز داستان گیج کننده باشد. حقیقتش را بخواهید به وضوح مشخص است که نویسنده میخواسته داستان را در بخشهای انتهایی زودتر به سرانجام برساند و نوع روایت آن را نسبت به شروع ماجرا، سرسری رد کرده است.
شخصیتهای بسیاری از دل ۴ جلد کمیک جمشید در انیمیشن آخرین داستان حضور دارند که مهمترین آنها وزیر ارشیا (یک شخصیت خلق شده توسط خود نویسنده انیمیشن که در اساطیر باستانی وجود ندارد) است. کاراکترهایی چون شهرزاد، جمشید، ضحاک و مرداس و… نیز پیشتر در کمیکها حضور داشتند و اگر آنها را خوانده باشید و بعد به دیدن انیمیشن بنشینید، حس و حال بسیار جالبی پیدا خواهید کرد. این اولین بار است که در ایران کاراکترهایی از دل کاغذهای یک کتاب مصور روی پرده سینما جان میگیرند و این موضوع به شدت هیجان انگیز است.
خشونتی که در انیمیشن وجود دارد شاید در نگاه اول کمی ترسناک باشد اما کاملا بجاست. چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید، اساطیر باستانی همه مللها آکنده از مسائل خشن هستند و اوج این موارد را میتوان در بازی God Of War که برگرفته از اساطیر یونان (و یا نسخه جدید آن، برگرفته از اساطیر نورث) است دید. داستان و فضای این روایت مستلزم خشونت حاضر در انیمیشن بوده و تیم سازنده بدون خودسانسوری اثر خود را به کاری ارزشمند تبدیل کردهاند که شاید دیدن آن برای بچههای زیر ۱۲ سال،لااقل بدون حضور والدین، چندان منطقی نباشد.
شخصیت پردازی در انیمیشن آخرین داستان، برخلاف فیلمنامه چندان قابل تعریف نیست و این مشکل اصلی انیمیشن است. نویسنده برای قهرمان پروری کاراکترهای خود چندان وقت نمیگذارد و نمیتواند آن چیزی که در ذهنش بوده را درست به فیلم بیاورد. ضحاک قرار است یک شبه ضد قهرمان باشد ولی عملا یک شخصیت مقوایی است و نشان دادن خاطرات و توهماتش نمیتواند کمکی برای به یاد ماندنی شدنش بکند. آفریدون هم که قهرمان اصلی قصه به شمار میرود از المانهای قهرمانی آنچنان چیزی در چنته ندارد و طراحیاش (با کمال تعجب) برخلاف سایر کاراکترها ویژگی خاصی ندارد که بتواند او را متمایز کند. شخصیتهایی چون ارشیا و شهرزاد و… هم به واسطه دوبلورانشان به دل مینشینند وگرنه شخصیتهایی هستند که عمقی ندارند و این نقطه ضعف در پردازش کاراکترها گریبانگیر آنها هم شده است.
صداپیشگانی که در انیمیشن آخرین داستان حضور داشتهاند، همگی از ستارگان سینما هستند. این جمع از بازیگران به گفته سازندگان این مجموعه با تیم آنها همراه شدهاند و تقریبا هیچ یک از گزینههای مدنظر گرفته شده به استودیو هورخش نه نگفته است. حدس میزنم دستمزد چندانی هم در کار نبوده و این ستارگان وطن دوست، با عشق و علاقه خود وارد روند ساخت این انیمیشن شدند و انصافا اکثر آنها از جان و دل مایه گذاشتهاند. گل سر سبد صداپیشگان پرویز پرستوی است که سابقه دوبلوری در انیمیشن را پیشتر هم داشته (او در انیمیشن جمشید و خورشید هم صداپیشگی کرده است) و شخصیت ارشیا و تن صدایش را به زیبایی خلق میکند.
لیلا حاتمی که نقش راوی و البته شهرزاد را بر عهده دارد هم صدای خود را به این انیمیشن قرض داده و توانسته به زیبایی داستان را برای بینندگان تعریف کند. حامد بهداد هم نقش منفی ماجرا را برعهده دارد و صدایش را به ضحاک قرض داده است. نامهای دیگری چون حسن پورشیرازی، اشکان خطیبی، بیتا فرهی، شقایق فراهانی، ملیکا شریفی نیا، زهیر یاری، باران کوثری، بانیپال شومون و فرخ نعمتی هم در لیست صداپیشگان به چشم میخورند که اکثرشان کار خود را به درستی و تعداد معدودی از آنها هم با ناشیگری کارشان را انجام دادهاند. در مجموع اما میتوان گفت بخش صداپیشگی انیمیشن آخرین داستان نمره نسبتا کاملی دریافت میکند و این بخش با آوازهای بینظیری که در طول مدت انیمیشن پخش میشود هم تکمیل میشود.
جدا از آوازها، موسیقی انیمیشن نیز حماسی خلق شده و به شدت با حال و هوای داستان جور در میآید. کریستف رضاعی (که در عالم سینما بسیار گزیده کار میکند) رسالت خود را در قبال این اساطیر به درستی انجام داده و آهنگ جادوییاش میتواند تا مدتها در ذهن تماشاگر باقی بماند. آهنگ تیتراژ آخر انیمیشن هم اثری است از استاد شهرام ناظری که میتواند حجت این بخش را تمام کند. علی رحیمی نوازنده دف و فرید الهامی نوازنده تنبور این قطعه هستند که با پیشنهاد کریستف رضاعی، آهنگساز این انیمیشن شکل گرفت.
سبک و سیاق طراحی آخرین داستان به شدت یادآور کمیکهای همین مجموعه، به ویژه دو جلد آخر آن است. انیمیشن آخرین داستان به صورت دوبعدی ساخته شده و انیماتورها به زیبایی هرچه تمامتر کار خود را انجام دادهاند. آنها با توجه به بودجه و امکاناتی که در کشور برایشان فراهم بوده توانستهاند اثری در حد و اندازه استانداردهای جهانی بسازند و کاملا مشخص است که اگر با بودجه و امکانات بهتری برخوردار بودند، میتوانند یک انیمیشن هالیوودی به تمام معنا بسازند و چیزی از آنها کم نداشته باشند. کیفیت در حال حاضر انیمیشن هم دست کمی از این استانداردهای جهانی ندارد و فقط در صحنههای عظیم نبرد کم و کاستیهایی دیده میشود که میتوان کاملا از آنها چشم پوشی کرد.
انیمیشن آخرین داستان مسیر بسیار بلند و طولانی را برای رسیدن به سینماها طی کرده و قرار است در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در کنار دو انیمیشن دیگر برای اولین بار در سالنهای سینمای کشور اکران شود. تیم سازنده این اثر،استودیو هورخش سابقه خوبی در امر بازیسازی داشته و این بار توانایی انیماتورهای خلاق خود را در زمینه ساخت یک انیمیشن سینمایی بلند محک زده است. صنعت انیمیشن در کشور رو به رشد است و اوضاع با چندین سال پیش کاملا فرق کرده و به نظر میرسد که ایران و تولیدکنندگان ملی با حمایتهای مردمی میتوانند از این صنعت میلیاردی در جهان، سهمی داشته باشند.
چیزی که بعد از دیدن انیمیشن آخرین داستان به مخاطب دست میدهد، یک حس خوب است از اینکه بالاخره اثری حدودا درخور و شایسته درباره اساطیر ایران ساخته شده است؛ شاید نکات ضعف فیلمنامه برای عدهای خیلی پررنگ به چشم بیاید اما در کل با اثری روبرو هستیم که توسط عدهای جوان هنرمند و خوش ذوق ساخته شده که میتواند در مارکت جهانی هم حرفی برای گفتن داشته باشد.
نگاهی به اسطوره جمشید، ضحاک، فریدون و کاوه آهنگر
حالا که انیمیشن آخرین داستان بر اساس داستان جمشید و ضحاک و فریدون روانه سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر شده و برداشتی آزاد از این اساطیر داشته، بد نیست که نگاهی تطبیقی و جزییتر به اصل این اساطیر داشته باشیم و تفاوتهای انیمیشن و آنها را دریابیم تا بیشتر به ذکاوت و چیرهدستی خالقین این انیمیشن پی ببریم. بدیهی است که این قسمت شامل اسپویل شدن تمامی داستان اساطیری بوده و باید تاکید کرد که حتی این نوشته هم الزاما اصل داستان نیست چرا که ماجرای ضحاک و جمشید بارها و بارها به طرق مختلف در کتب گوناگون تاریخی نوشته شده است؛ اما سعی شده داستانی که بیشتر در تاریخ گفته شده و شاهنامه به آن پایبند است در زیر آورده شود. یادتان هم نرود برای تطبیق اصل داستان به انیمیشن، باید با مجموعه ۴ جلد کمیک پیش در آمد آن نیز آشنا باشید.
تفسیرهایی متعدد از اسطوره ضحاک انجام شده است. بخشی از تفسیرهای این اسطوره بر تطبیق آن با خاطره قومی مواجهه با دشمنان بیگانه مبتنی است که در مورد ضحّاک، تفسیرهایی با این رویکرد انجام شده است. با توجه به تازی بودن ضحاک در شاهنامه و یکسان پنداشتن «دشت سواران نیزهگذار» با صحاری عربستان، برخی پژوهشگران اعتقاد دارند، اسطوره ضحاک، نشانی از پیکارهای سخت آریا نژادان مهاجر با تیرههای سامینژاد چون آشوریها، سومری ها و بابلیها به همراه دارد.
داستان جمشید و ضحاک و این اساطیر در بسیاری از کتب از جمله شاهنامه روایت شده و اقتباسی که استودیو هورخش از این افسانهها کرده، یک اثر تلفیقی از روایات گوناگون شاهنامه و کتابهایی چون بندهش بوده است. روایت اصلی اما به چه شکلی است؟ به این شکل است که تهمورس (در برخی روایات پدر جمشید اعلام شده و در برخی روایات برادر بزرگ جمشید) معروف به دیوبند فردی بوده که دیوها میجنگیده و آنها را به اسارت در میآورده. او حتی شیطان را به اسارت خود در میآورد و او را اسب خودش میکند. بعد از مرگ تهمورس تخت پادشاهی به جمشید شاه میرسد و او بعد از لشکرکشیها و فتوحات بسیار، توهم خدایی میزند و کم کم تصور میکند که خودش یک ایزد است و مردم باید او را ستایش کنند. جمشید همچنین به ساخت و ساز قلعه و دیوارهای دفاعی و راهروهای مخفیانه و… به شدت علاقه داشت و دستور داده بود تا دور تا دور قلعه را دیوار بسازند.
مردم تا حد زیادی بعد از اینکه جمشید توهم خدایی میزند با او در میافتند و نسبت به کارهای او اعتراض میکنند. در این بین به یکی از پادشاهان جنوب که از ملازمانهای جمشید هم بوده، فردی به نام مرداس گفته میشود که به معترضین بپیوندد و او از این کار ممانعت میکند. پسر او که بیوراسب (او همان شخصی است که بعدها ضحاک میشود) نام دارد از این تصمیم پدرش سخت آشفته میشود و تصمیم میگیرد که او را از میان ببرد و برای همین هم چالهای در مسیر برگشت او به قصر حفر میکند و او را میکشد. این پسر بعد از پدرش به تخت پادشاهی تکیه میزند و شروع به حکمرانی میکند. جمشید هم که اوضاع مملکت را علیه خود میدید از مهلکه میگریزد و بیوراسب هم سربازان خود را پی او میفرستند ولی پیدا کردن جمشید بیش از صد سال به طول میانجامد و بعد از یافتن او هم به دستور پادشاه، جمشید توسط برادرش سپیتور (که در کمیکهای جمشید شاهدش بودیم) به دو نیم تقسیم میشود.
در افسانههای ایران باستان آمده که خوردن گوشت از زمان تهمورس آغاز شد و تا پیش از آن انسانها گوشت نمیخوردند و آن را کاری حیوانی میدانستند که ایزدان از انجام آنن منعشان کرده بودند. جمشید اما حتی کسی بود که به پرورش ماهی دست زد و طعام ماهی را بعد از گوشت حیواناتی چون گاو و گوسفند بر سر سفرهها آورد و برخی از مردم این گوشت خوردن را نوعی توحش میدانستند.
اما بیوراسب علاقه شدیدی به طعم گوشت داشت. آشپزی هم که در پخت و طبخ گوشت بسیار ماهر بود و بلد بود که با گوشتهای مختلف، غذاهای لذیذی درست کند در دربار پیدا شده بود و بیوراسب از دستپخت او به شگفت آمده بود. پادشاه به آشپز میگوید هرچه میخواهی از من بخواه و آشپز فقط تقاضا میکند که دو بوسه بر جفت شانههای پادشاه بزند و بیوراسب این کار را قبول میکند. این آشپز که در حقیقت همان اهریمن در کالبد انسانی خود است بوسههای سمیاش را روی شانههای میزند و از نظرها محو میشود.
بیوراسب که درد شدید در شانههای خود حس میکند آن شب را تا صبح با درد و مشقت بیدار میماند و فردایش میبیند که دو مار از جای بوسهها سر بر آوردهاند. او فورا مارها را با شمشیر نابود میکند اما دوباره مارها سر بر میآورند. پادشاه و درباریان وقتی میبینند که مارها تمامی ندارند و با کشتنشان دوباره یک جفت مار دیگر از شانهها بیرون میآیند، به حکیمهای شهر دستور میدهند که بیایند و شاه را مداوا کنند. اهریمن بار دیگر، این بار در کالبد یک حکیم ماهر وارد قصر شده و به پادشاه میگوید که این مارها به هیچ وجه نابود نخواهند شد و برای اینکه پادشاه از دست آنها مصون بماند و مارها به او کاری نداشته باشند، باید هر روز به آنها مغز انسان بدهد وگرنه مارها علیه او خواهند شد.
بیوراسب هم دستور میدهد که برایش مغز انسان بیاورند و مجبور میشود که هر روز دو نفر انسان را بکشد و کاسه مغز آنها را خالی کرده و به خورد مارها بدهد. البته در افسانهها آمده که دو آشپز به نام های ارمایل و گرمایل ترفندی پیدا میکنند و با کشتن یک گوسفند، جان یکی از قربانیان را نجات میدهند. آنها مغز گوسفند را با مغز یک انسان ترکیب کرده و به خورد مارها میدهند و خوشبختانه مارها متوجه این موضوع نمیشوند و از خوراکشان رضایت دارند. این دو نفر نجات یافتگان را به کوههای کردستان پناه میدادند و هیچکس از زنده ماندن آن جوانان خبر نداشت، حتی والدینشان.
بیوراسب که کم کم به اژیدهاک یا همان ضحاک (به معنای مار اهریمنی) معروف شده بود با قدرت به سلطنت خود ادامه میدهد و بیش از نهصد سالی این سلطنت را ادامه میدهد (ضحاک بر طبق افسانهها یک روز مانده به هزار سال حکمفرمانی کرده بود). او اما یک روز خوابی میبیند که بر اساس طالع آن مشخص میشود که آفریدون (که به معنای پسر سوم است) او را میکشد. در نتیجه او دستور میدهد که هر کس در کشور فرزند سوم پسر خود را به دنیا آورد، سریعا او را بکشند.
آبتین، یکی از همین شهروندان است که از همه جا بیخبر، خبر به دنیا آمدن پسر سومش را با ذوق و شوق به سربازان ضحاک میدهد و آنها درجا او را میکشند. مادر آفریدون به نام فرانک که ماجرای کشته شدن همسرش را میفهمد، با آفریدون فرار میکند و سالیان سال از چشم پادشاه و سربازانش دور میمانند. در اکثر کتابها و روایات افسانهای، مشخص نیست که آفریدون تا بزرگ شدنش چطور زندگی کرد و چگونه توانست که با شجاعت مادرش فرانک در این سالیان دراز از دست پادشاه در امان بماند.
از آنسو فردی به نام کاوه آهنگر که در برخی روایات ۱۷ فرزند پسر داشته و شانزده تا از آنها به دربار رفته بودند و خبری از زنده ماندن یا نماندشان نداشته، در یک مراسم خیابانی علیه ضحاک قیام میکند و مردمان زیادی هم با او متحد میشوند. آفریدون هم از آنسو با عدهای شورشی دیگر همراه میشود و گروهکهای متعددی علیه ضحاک قیام میکنند. ضحاک اما با دیوهای سربازانش جلوی مردم ایستادگی میکند اما کاوه به همراه آخرین فرزندش کارن (یا همان قارن) و آفریدون و بسیاری از مردمان دیگر جلوی او ایستادگی میکنند.
در نهایت در طی نبردی نهایی، آفریدون میتواند ضحاک را شکست دهد ولی هنگامی که میخواست او را بکشد سروش ایزدی بر او ظاهر شده و به او میگوید که با کشتن ضحاک، تمام شیطانها و خباثتهایی که درون این مرد و مارهایش جمع شده در دنیا آزاد میشود و نباید او را کشت. به همین دلیل هم هست که آفریدون تصمیم میگیرد با کمک کاوه آهنگر او و مارهایش را به غل و زنجیر ببندند و او را در دل کوه دماوند به زنجیر بکشند.
آفریدون در نهایت با شهرناز و ارنواز، دو دختر جمشید که همچنان در قصر ماندهاند و هیچکدامشان هم تن به وصلت با ضحاک ندادند، ازدواج میکند و از آنها سه فرزند به اسم سلم و تور و ایرج پیدا میکند.
شاید در ادامه انیمیشن سازیهای استودیو هورخش بتوانیم نظارهگر ساخت انیمیشنی بر اساس داستان سلم و تور و ایرج داشته باشیم، سه برادری که با خوبی و خوشی کنار یکدیگر زندگی میکردند و بعد از فوت پدرشان هر یک پادشاه یک منطقه از کشور میشوند. ایرج که ساده دل بود فرماندهی مرکز ایران را بر عهده میگیرد و به سلم و تور دو طرف مرزهای ایران میرسد. یک بار که فردی به نام کوشک (برادر زاده ضحاک که حاصل تجاوز برادر ضحاک به یک زن زیبارو در یک روستا بوده و به نام گوش پیل گوش هم معروف است) در جنوب کشور شورش میکند و سلم و تور برای خوابانیدن اعتراض او میروند، تصمیم میگیرند با او دست به یکی کرده و علیه ایرج شورش کنند. این داستان میتواند دستمایه جالبی برای ساخت انیمیشن دیگری باشد. و در پایان میتوان انیمیشن را به یک سه گانه تقسیم کرد و روایت پایانی این سه گانه هم میتواند داستان رستاخیز ضحاک باشد که از شکاف دل دماوند بیرون میآید و گرشاسپ که در تمام این سالها خواب بوده هم بیدار میشود و علیه او قیام میکند؛ البته در کنار کیخسرو و دیگران پهلوانان ایران.
بیایید باور باور کنیم ما چیزی از هیچ افسانه و بازی و سری فیلم سینمایی هالیوودی از نظر محتوا کم نداریم و باید به پرداخت مناسب و دقیق آن برسیم؛ پرداخت درستی که انیمیشن آخرین داستان اولین گام را در آن برداشته و میتوان به ادامه دار شدن این روند توسط این استودیو و یا سایر سازندگان، امیدوار بود.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
نمایشگاه CES همیشه صحنه رونمایی از گجتهای بزرگ و انقلابی نیست. گاهی در لا به لای غرفههای این نمایشگاه، محصولاتی از برندهای نه چندان شناخته شده معرفی میشوند که میتوانند پتانسیل بالایی برای تغییر چهره آینده تکنولوژی داشته باشند.
بعد از ویژه برنامه روز سوم که به تکنولوژیهای جدید خودرو اختصاص پیدا کرد، در ویژه برنامه ویدیویی چهارمین روز CES به تعدادی از جالبترین و خلاقانهترین گجتهای حاضر در این نمایشگاه پرداختهایم.
در این قسمت از ویژه برنامه «مانی قاسمی» سردبیر، «عماد ساعدی» توسعهدهنده کسب و کار و «امین بیگزاده» دبیر بخش اپلیکیشن دیجیاتو با شما همراه خواهند بود. در ادامه شما را به تماشای آخرین قسمت از ویژه برنامه CES 2019 دعوت میکنیم.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
در حالی که مراسم CES پر بود از نمایشهای پر زرق و برق و نمایشگرهای بزرگ و آخرین تکنولوژیهای روز دنیا، برخی دیگر از شرکتها به دنبال رونمایی از محصولاتی بودند که میتواند به افراد یاری برساند. استارتاپ نئوفکت سال گذشته خبر از تولید دستکشی داده بود که میتواند به افرادی که دچار نارسایی حرکتی در دست خود هستند یاری برساند.
حالا نئوفکت موفق شده تا این دستکش را فراتر از یک نمونهی آزمایشگاهی طراحی کند. این شرکت از دستکش یاد شده در مراسم CES رونمایی کرد. نام این محصول NeoMano خواهد بود. شرکت نئوفکت پیش از این توانسته بود با موفقیت محصول خود را در وبسایت جمع سپاری Indiegogo ثبت کرده و نظرات مثبت قابل توجهی را متوجه خود سازد.
این دستکش نسبت به نمونهی آزمایشی که سال گذشته آماده شده بود چند تغییر اساسی کرده است. تغییر اول راحت تر شدن دستکش در حین پوشیدن آن است. حالا با استفاده از سیمهای تیتانیومی سعی شده تا انگشتهای از کار افتادهی پایینی هم پوشش داده شوند. از این مهمتر حالا این دستکش تقریبا بیسیم کار میکند.
نسخهی آزمایشی قبلی نیاز به یک سیم داشت تا اجزای محتلف NeoMano به هم متصل شوند. اما دستکش کنونی به یک منبع تغذیه و واحد کنترل متصل میشود که روی دستکش تعبیه شدهاند.
نئوفکت انتظار دارد تا افراد بتوانند از این دستکش به مدت ۸ ساعت استفاده کنند و سپس آن را شارژ نمایند. NeoMano میتواند به افراد کمک کند تا اجسام یک کیلوگرمی را بلند کنند. این مقدار شاید خیلی زیاد نباشد اما حتی همین اتفاق برای افرادی که دچار نارسایی حرکتی هستند بسیار ارزشمند خواهد بود.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
شرکت MSI در مراسم CES 2019 به رونمایی از یک کیس کوچک پرداخته که البته آخرین تکنولوژیهای روز دنیا را به همراه دارد و میتوان از آن برای انجام بازیها استفاده کرد. این کیس گیمینگ میان رده احتمالا در سه ماههی اول یا اوایل سه ماههی دوم سال میلادی ۲۰۱۹ عرضه خواهد شد و احتمالا قیمتی بین ۶۹۹ تا ۷۹۹ دلار خواهد داشت. موضوعی که احتمالا به این معنیست که این دستگاه دارای نسخههای متفاوتی خواهد بود.
کیس یاد شده که به منظور صرفه جویی در فضای اشغال شده روی میز طراحی شده است، از پردازندهی اینتل Core i7 استفاده میکند (البته نمونههایی با استفاده از اینتل Core i5-9400 هم دیده شده است) و همچنین از کارت گرافیک جدید انویدیا یعنی RTX 2060 بهره خواهد برد همچنین سیستم خنک کنندهی این دستگاه Silent Strom شرکت MSI خواهد بود. نکتهی جالب توجه این است که محل مربوط به کارت گرافیک از دیگر بخشها جدا شده تا جریان هوا سریعتر به پردازندهی گرافیکی برسد.
رم DDR4 با حافظهی ۳۲ گیگابایتی و فرکانس ۲۶۶۶ مگاهرتز از دیگر ویژگیهای این دستگاه به شمار میرود.
به طور کلی این دستگاه میتواند انتخابی مناسب برای گیمرهایی باشد که قصد دارند یک کامپیوتر دسکتاپ میان رده با قیمت نسبتا مناسب را داشته باشند. لازم به ذکر است همانطور که در بالا به آن اشاره کردیم، قیمت احتمالی این دستگاه بین ۶۹۹ دلار تا ۷۹۹ دلار خواهد بود.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
کمپانی AMD ساعتی پیش کنفرانس خود در نمایشگاه CES 2019 را برگزار کرد و در جریان این رویداد، شاهد رونمایی از نخستین پردازنده 7 نانومتری AMD بودیم که در نقش نسل سوم خانواده Ryzen ظاهر خواهند شد.
این پردازنده جدید که هنوز نام مشخصی ندارد، هشت هسته و 16 رشته داشته و با معماری 7 نانومتری Zen 2 توسعه یافته است. علاوه بر این، از شواهد بر می آید که AMD با پردازنده جدیدش به دنبال رقابت مستقیم با پرچمدار فعلی اینتل، یعنی Core i9-9900K است.
AMD روی استیج CES 2019 بنچمارکی از پردازنده مرموز خود در تست Cinebench به نمایش در آورد و این سخت افزار به امتیاز 2023 دست یافت. برای مقایسه، Core i9-9900K اینتل و نیز Ryzen 7 2700X خود AMD به ترتیب امتیازهای 1873 و 1798 را در این بنچمارک به دست آورده اند. با توجه به این موضوع، اساساً با نسل سوم پردازنده های رایزن شاهد بهبود 12 درصدی پرفورمنس روبرو خواهیم بود؛ با این همه، متاسفانه AMD فرکانس های کاری پردازنده های این خانواده را به اشتراک نگذاشت.
نکته تحسین برانگیز اینکه نسل سوم پردازنده های رایزن ظاهراً از سری Coffee Lake Refresh اینتل هم در مصرف انرژی بهینه تر هستند. در جریان دموی بنچمارک Cinebench، شرکت AMD نشان داد که بیشینه مصرف انرژی در سیستم اینتل معادل 179.9 وات است، در حالی که رایزن در بیشترین حالت 133.4 وات انرژی می طلبد که حدوداً 30 درصد از سخت افزار اینتل بهینه تر تلقی می شود.
اگر بخواهیم وارد جزییات فنی تر معماری پردازنده های رایزن نسل سوم شویم، این سخت افزارها از دو قطعه سیلیکونی تشکیل شده اند که در پکیجی واحد جای گرفته اند: یک چیپلت هشت هسته ای و 7 نانومتری که توسط TSMC تامین می گردد و یک چیپلت ورودی/خروجی ثانویه و 14 نانومتری که کنترلرهای حافظه دوگانه و خطوط PCIe را شامل می شود و تولیدش به GlobalFoundries سپرده شده است.
AMD با نسل سوم رایزن، به دنبال عرضه نخستین پردازنده های مخصوص مصرف کنندگانی است که از PCIe 4.0 پشتیبانی می کنند؛ تکنولوژی ای که گفته می شود پهنای باند فعلی PCIe 3.0 را از 8 گیگاترانسفر بر ثانیه به 16 گیگاترانسفر افزایش خواهد داد. در نهایت نیز باید به این خبر خوش اشاره کرد که نسل سوم رایزن کماکان از سوکت AM4 بهره مند خواهد بود و به همین خاطر، پردازنده های جدید کماکان با مادربردهای سری 300 و 400 کمپانی سازگاری خواهند داشت.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
در CES 2019 مشخص شد که کمپانی های زیادی به ساخت مانیتورهای گیمینگ پریمیوم علاقه مند شده اند و برند Aorus گیگابایت هم یکی از آنهاست. این برند از مانیتور AD27QD Tactical Display رونمایی کرده که به مشخصات استاندارد این مانیتورها قانع نشده و همراه با یک پنل 27 اینچی IPS با رزولوشن 1440p و نرخ به روزرسانی 144 هرتز از راه می رسد که 95 درصد از فضای رنگی DCI-P3 را پوشش می دهد. و اگر به کارت های گرافیک AMD دسترسی دارید، قابلیت FreeSync این مانیتور، فریم ریتی بهینه تر در اختیارتان خواهد گذاشت.
از دیگر مشخصه های جالب توجه این مانیتور می توان به پشتیبانی از HDR 400 و تنظیماتی برای تعیین محور، میزان کجی و ارتفاع اشاره کرد. Aorus نگهدارنده کابل و پاور بریک را داخل خود مانیتور جای داده و به همین خاطر، AD27QD Tactical ظاهر ساده و مینیمال میز کامپیوتر شما را حفظ خواهد کرد.
اما چرا از عبارت «تاکتیکال» در نام گذاری مانیتور استفاده شده؟ Aorus می گوید داشبورد تنظیمات این مانیتور شامل گزینه هایی مانند پایش فریم ریت است که درون خود دستگاه تعبیه شده اند و نیازی به نرم افزار جداگانه نیست؛ بنابراین مصرف پردازنده را افزایش نمی دهد و توسط هیچ نرم افزار شخص ثالثی به عنوان «تقلب» در بازی های ویدیویی شناخته نمی شود.
این مانیتور ضمناً از قابلیت حذف نویز داخلی بهره مند شده که گیگابایت می گوید نویز پس زمینه را از هر هدستی که به آن متصل نمایید حذف می کند. تا جایی که می دانیم، این نخستین مانیتوری است که چنین قابلیتی دارد. از نظر اتصالات نیز بخش پشتی دستگاه میزبان دو پورت HDMI، یک DisplayPort 1.2، جک هدفون و میکروفون و دو پورت USB با قابلیت شارژ سریع برای موبایل های هوشمند است.
و مثل تمام محصولات گیمینگ در چند سال اخیر، Aorus AS27QD Tactical مجموعه ای از نورپردازی های RGB در پشت دارد که می توانید رنگ آنها را با نرم افزار RGB Fusion 2.0 کنترل و تنظیم کنید. مانیتور گیمینگ گیگابایت در روز 16 ژانویه با قیمت 599 دلار روانه بازار می شود.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
اصولاً نمایشگاه CES محل مناسبی برای معرفی محصولات خانگی عجیب و غریب به شمار میرود. به همین دلیل سونی این نمایشگاه را برای معرفی اسپیکرهای سری جدید Extra Bass خود انتخاب کرده و در کنار آنها نیز از یک بلندگوی بلوتوثی متفاوتی رونمایی کرده که ظاهری شبیه به فانوس دارد.
سه اسپیکر بلوتوثی مختلف، سری جدید اسپیکرهای Extra Bass را تشکیل میدهد. SRS-XB12 کوچکترین گجت این سری به شمار می رود و از یک درایور به همراه درایور منفعل دیگری بهره می برد تا بتواند خروجی صدایی با باس بیشتر تولید کند. این محصول موفق شده استاندارد IP67 را برای مقاومت در برابر آب کسب کند و با هر بار شارژ میتواند ۱۶ ساعت موسیقی پخش کند.
اسپیکر بی سیم SRS-XB22 نسخهی بزرگتر و بلندتری از مدل قبلی محسوب میشود که به دو درایور ۴۲ میلیمتری و دو درایور منفعل مجهز شده است. سیستم نورپردازی جالبی برای این بلندگو انتخاب شده که فلشهای LED را هماهنگ با موسیقی روشن و خاموش میکند.
این بلندگو لیسانس IP67 را برای مقاومت در برابر آب بدست آورده و عمر باتری ۱۰ ساعته دارد. همچنین همانند بلندگوهای پرچمدار این سری، حالت Extra Bass را در این موبایل تعبیه شده است.
SRS-XB32 که بزرگترین بلندگو میان سری یاد شده به شمار میرود نیز دو درایور ۴۸ میلیمتری و دو درایور منفعل دارد. همچنین این بلندگو نیز در برابر آب مقاوم بوده و همانند دیگر محصولات این سری استاندارد IP67 را در اختیار دارد. همچنین قادر است نورپردازی و کیفیت صدای دیگر بلندگوهای سری را فراهم آورد. ضمن اینکه یک باتری به عمر ۱۴ ساعت و حالت Extra Bass برایش در نظر گرفته شده است.
از سری Extra Bass که بگذریم، سونی یک فانوس را با بلندگوی هوشمند ترکیب کرده و گجتی به نام LSPX-S2 را معرفی کرده است. البته بلندگوی یاد شده بیشتر از اینکه شبیه به گجتهای پیشرفته باشد، ظاهری دکوری و قدیمی دارد.
لامپ LED تعبیه شده برای این گجت، به ۳۲ حالت تنظیم میشود که هر کدام از آنها میزان روشنایی مختلفی دارد و یک حالت ویژه نیز برای آن در نظر گرفته شده که روشنایی یک شمع را در ذهن کاربر تداعی میکند. این فانوس عمر باتری ۸ ساعته دارد و قرار است به قیمت ۷۰۰ دلار عرضه گردد.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
سومین ویژه برنامه ویدیویی دیجیاتو برای نمایشگاه CES ترکیبی است از دنیای تکنولوژی و دنیای خودرو. بزرگترین شرکتهای خودروسازی جهان اینروزها پیشرفت خودشان را با تکنولوژی گره زدهاند و چندان عجیب هم نیست که در چند سال گذشته حضور پر رنگتری در نمایشگاه CES داشتهاند.
امشب و در سومین شماره از ویژه برنامه دیجیاتو، میخواهیم در کنار مرور اخبار و گجتهای فناورانه در CES، به سراغ شرکتهای خودروسازی که در این نمایشگاه حضور پیدا کردهاند هم برویم و ببینیم برای حضورشان در لاسوگاس چه برنامهای داشتهاند. در این قسمت از ویژه برنامه، «مانی قاسمی» سردبیر، «امیر مستکین» دبیر ارشد و «سپهر زنگنه» دبیر بخش خودروی دیجیاتو با شما همراه خواهند بود.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی
سلام خدمت مخاطبين سایت سرگرمی در اين پست مطالبی با ارزش و خواندنی قرار داده ایم امیدواریم با مطالعه آن نهایت استفاده را ببرید
اگر از اين پست لذت برديد و خوشتون امده در صفحات اجتماعي خود به اشتراک بگذاريد تا ديگران هم استفاده کنند.
و همچنين خواهشمنديم با نظرات و پيشنهادات خود ما را ياري بفرماييد
با گذاشتن نظر در قسمت دیدگاه ها می توانید ما را در بهتر شدن یاری کنید
سیگیت دوباره به بازار تولید SSD ها بازگشته و این بار از باراکودا پرده برداری کرده است. شاید این SSD آنطور که باید موفق عمل نکرده باشد اما سیگیت حضور خود را اعلام کرده و همچنین از استراتژی جدید خود پرده برداشته است.
استراتژی جدید این شرکت نشان میدهد که سیگین قصد دارد تا با استفاده از کنترلر جدید شرکت فیزون یعنی E12 NVMe وارد بازار حرفهایها شود و ترکیبش شامل باراکودا 510 و فایرکودا 510 خواهد بود.
در نگاه اول شاید عاقلانه نباشد که سیگیت برای دو محصول که در یک خط تولید قرار دارند از دو نام متفاوت استفاده کرده باشد، اما این شرکت قصد دارد فایرکودا را برای گیمرها و مدلهای ۱ ترابایتی و ۲ ترابایتی نگه دارد و مدل باراکودا را به صورت عمومیتر در مدلهای ۲۵۶ گیگابایتی و ۵۱۲ گیگابایتی به تولید برساند.
گذشته از فضای داخلی، تفاوتهای جزئی دیگری نیز بین باراکودا 510 و فایرکودا 510 وجود دارد. اینکه باراکودا در دو مدل ۲۵۶ گیگابایتی و فایرکودا در دو مدل ۱۰۰۰ گیگابایتی و ۲۰۰۰ گیگابایتی عرضه میشوند، روی پایداری SSD ها نیز تاثیر گذار است. این مقدار برای باراکودا ۰.۳ DWPD و برای فایرکودا ۰.۵ DWPD خواهد بود. اعدادی که خیلی جلب توجه نمیکنند.
DWPD معیار سنجش پایداری SSDهاست و به معنی ثبت درایو به صورت روزانه یا Disk Write Per Day است. این معیار به این معنیست که شما هر روز میتوانید چند بار به اندازهی کل فضای داخلی هارد داده وارد آن نمایید.
فضای داخلی کمتر باراکودا 510 به آنها این امکان را میدهد تا بتوانند تبدیل به کارتهای یک طرفهی M.2 شوند. موضوعی که به آنها کمک میکند تا راحت تر درون لپتاپهای نازک قرار بگیرند. باراکودا 510 همچنین در نسخههایی همراه با پشتیبانی از رمزنگاری TCG Opal عرضه خواهد شد در حالی که فایرکودا بدون رمزگذاری وارد بازار میشود.
سیگیت هنوز قیمت این دو SSD را مشخص نکرده است. اما انتظار میرود که قیمت SSD باراکودا از آنجایی که کاربران عمومیتری را هدف قرار داده، منطقی و قابل قبول باشد.
شما مخاطبين عزيز سايت با مراجعه به سایت سرگرمی از اين پس با مراجعه به وب سايت ما مي توانيد جديد ترین مطاب را مطالعه کنید و از خواندن ان ها لذت ببريد
وچنانچه انتقادي به سايت ما داشتيد مي توانيد در قسمت نظرات ما را در جريان بگذاريد
سایت سرگرمی